نتایج جستجو برای عبارت :

خندان شو ۲

دانلود اهنگش
آسمان چشم او آیینه کیست
آن که چون آیینه با من روبرو بود
درد و نفرین، درد و نفرین بر سفر باد
سرنوشت این جدایی دست او بود
گریه مگن که سرنوشت
گر مرا از تو جدا کرد
عاقبت دل های ما
با غم هم آشنا کرد
چهره اش آیینه کیست
آن که با من روبرو بود
درد و نفرین بر سفر
این گناه از دست او بود
ای شکسته خاطر من
روزگارت شادمان باد
ای درخت پر گل من
نو بهارت ارغوان باد
ای دلت خورشید خندان
سینه تاریک من
سنگ قبر آرزو بود
آنچه کردی با دل من
قصه سنگ و سبو بود
من
 
 
پدر دندان پزشک بابا چند ماه قبل بر اثر آلزایمر فوت شد. پدر با وجود بیماری همیشه جلو انسانهای خندان،خندان است. من سوم شخصی بودم به تماشا یک عشق ناب نگاه حسرت و ستایش پزشکنگاه پدرانه پدریکهو دکتر خواهش کرد و دوربین دست گرفتم و از دکتر و بابا عکس گرفتم خدا خدا خدا
 
 
 
 
۳۲۲- دل خونین لب خندان دوش پنهان گفت با من کاردانی تیز هوش     کز شما پوشیده نبود راز پیر میفروش گفت آسان گیر برخودکارها کز روی طبع     سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش وانگهم در داد جامی کز فروغش بر فلک     زهره در رقص آمد و بربط … دل خونین لب خندان – دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش – غزل ۲۸۶ – ۳۲۲
منبع : فالگیر
کلمات güle güle(گولِ گولِ) و hoşçakal(هُش چاکال) هر دو در زبان ترکی استانبولی برای خداحافظی به کار میره اما hoşçakalرو کسی میگه که داره میره و معنیش اینه که 'خوش بمون' و güle güle رو کسی میگه که داره ترک میشه به معنی 'خندان خندان برو'
زیبا نیست؟
پ.ن:این همسایمون پاشده با اهل و عیال زیر پنجره اتاق من چادر زده  دلم میخواد رو سرشو آب جوش بریزم و یه کاغذ پرت کنم پایین که روش نوشته' برید دم پنجره عمه کنکوریتون تجمع کنید'
پ.ن۲:یا قمر بنی هاشم تازه الان میخوان گیم بز
 
دانلود آهنگ دوست دارم بهراد خندان



دانلود آهنگ دوست دارم بهراد خندان Download Dooset Daram song by Behraad Khandan دانلود آهنگ بهراد خندان دوست دارم با دو کیفیت 320 و 128 همراه با پخش آنلاین آهنگ از صدا دانلود.
دانلود آهنگ دوست دارم بهراد خندان
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

خنده جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه
این هفته شرکت Unicode Consortium در اقدامی جالب لیست ده ایموجی که بیشترین استفاده را توسط کاربران در شبکه های اجتماعی داشته اند، منتشر کرده. گفتنی است این شرکت مسئول حفظ Unicode Standard است که خود توافقنامه ای برای رمزنگاری دیجیتال، نمایش متن، نماد و ایموجی ها محسوب می شود. این اولین بار است که چنین سازمانی نسبت به انتشار اطلاعات داخلی خود در خصوص پرکاربردترین ایموجی ها اقدام می کند.
در زیر لیست ده ایموجی با بیشترین استفاده آمده است:
1- اشک شادی2- قلب قرمز3-
                       40 مرتبه سوره حمد (فاتحه) را به کاسه آبی بخواند و آن را به تبدار بپاشند شفاء یابد ((162))
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 هرکه این سوره را در نوافل بخواند حقتعالی در روز قیامت (بعث) رویش را نورانی کند و دندان های او را
خندان و چشم او را روشن فرماید و آن چنان با روی درخشان و دندان خندان و چشم روشن به بهشتش
برند هرکه این سوره را تلاوت کند حقتعالی او را بیامرزد و از جمله کسانی باشد که به حق وصبر وصیت
کرده باشد هرکه بخواند خاتمه او به صب
پسته بر اساس میزان باز بودن شکاف پوسته به سه دسته پسته خندان، نیمه خندان و ناخندان تقسیم می شود. پسته های خندان در تولید پسته، پسته های مطلوب در نظر گرفته می شوند ولی پسته های کم خندان و ناخندان به دلیل پایین بودن کیفیت جدا می شوند. اما قبل از اینکه به این بحث در سایت پسته دون بپردازیم بیاید با هم نگاهی به تاریخچه پسته داشته باشیم.
 
تاریخچه
اولین نشانه های وجود پسته در جهان، قطعه چوب نیم سوخته ای متعلق به دوران پارینه سنگی است که در حدود
چند روز مانده به نوروز امسال رضا خندان همسر نسیرین ستوده اعلام نمود که نسرین ستوده به ۳۴زندان محکوم شد،شب همان روز در مصاحبه به دویچوله اعلام نمود که همسرش به ۳۸سال زندان محکوم شده است،فردای آن روز در مصاحبه با رادیو فردا ۱۰ سال و پس فردای آن روز در صاحبه با بی بی سی اعلام کرد ۱۲سال و در مصاحبه های بعدی به ۲۹ سال اشاره فرمودند،علاوه بر این رضا خندان هیچ مدرکی دال بر ادعاهای خود ارائه نداد.
در حالی که حکم بدوی که بدون شک خواهد شکست ۷ سال بود،که
گاه شادمانی بود ولحظه شادیلحظه سبز بودنزیر چترنیلگون آسمانوچه زیبا بود وصادقانه،جمع مامیان خموشی دلها واضطراب کودکانه سینه هامانخندان بودند پروانه های باغ ما،زیبا بیان کردیم، محبت را، لبخند را،دوستی راودوست داشتن را،بامید شروع سرخط فصل عشق. ..........
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):حتی برای بدترین فرداین امت از رحمت خدا ناامید نشو, زیرا که خداوند متعال فرموده:ازرحمت خدا ناامید نمیشوندمگر گروه کافران.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):نومیدنشواز زمانه هرگاه دریغ کردوهرگاه عطاکرد.به آن اعتمادنکن وازآن سخت برحذرباش.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):باوجود غفلت دلها, بیداری چشمها سودی نمی بخشد.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):انسان خندان معترف به گناه خویش برتر است ازگریانی که بر پروردگار خو
من چه گویم از دل زارم که بیمارم هنوزشب شده مهتاب در خواب است وبیدارم هنوزغرق نور وشادمانی آسمان تار شبلیک تاریک است و طوفانی دل زارم هنوزماه خندان کهکشان ها نور بارانغم نهان در دل که از عشقش گرفتارم هنوزمثل مجنون غرق افسون آسمان شاداب و گلگوناشک بارم روز و شب می باشد این کارم هنوز
 
زن ها که عاشق می شوند 
موهایِ بلندشان را
هر روز طورِ جدیدتری میپیچند 
و رژلب های خوش رنگ تری
به لب های خندان ترشان میزنند... 
مردها که عاشق می شوند
شب ها به سختی خوابشان می برد 
اما صبح ها را با لبخند شروع میکنند...
عطرهایِ خوش بوتری میخرند
و خودشان را بیشتر دوست دارند
عاشق شدن اصلا
حالِ زمین را بهتر میکند...
عاشقتم
 
چند باره شنیده بودم و هر بار خیالم پر کشیده بود
چندین باره شنیده بودم و باز خندان تر و سبکتر دل را مى گرداند 
از متنش که کنار رفتى
دوباره شنیدمش
اگر چه زیبا بود و خوش آهنگ،
دیگر مرا نگرداند
با تو دلنواز بود
بى تو تنها شاید گوش را نواخت 
جان از تنش جدا شده بود
بر پیکر بى جانش آسمان بارید و زمین سوخت
مى سپارمش به نسیم
 
مفضل بن عمر گوید امام صادق ع میفرمود چون رسولخدا ص متولد شد سفیدی مملکت فارس وکاخهای شام برای مادرش امنه نمایان شدفاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین خندان  وشادان نزو ابو طالب امد وانچه را امنه گفته بود باو خبر داد ابو طالب گفت از این تعجب میکنی همانا تو هم ابستن شوی وصی ووزیر اورا بزایی 
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست / پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان / نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
سر فرا گوش من آورد به آواز حزین / گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست
عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند / کافر عشق بود گر نشود باده پرست
برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر / که ندادند جز این تحفه به ما روز الست
آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم / اگر از خمر بهشت است وگر باده مست
خنده جام می و زلف گره گیر نگار / ای بسا
نام محلی که در آن رشد کرده، نام اعضای
بدن که شباهت زیادی به شکل ظاهری پسته دارد، رنگ آن، شباهت پسته به اشیا و نام
افرادی که برای اولین بار آن را شناسایی کرده اند. کشورهای زیادی مشغول تولید پسته
و صادر کردن آن هستند مانند: ایران، چین، آمریکا، سوریه، یونان، افغانستان و ...،
اما در میان این کشورها آمریکا بیشترین مصرف پسته را دارد و ایران هم بزرگ ترین
صادر کننده ی پسته شناخته شده است. مصرف پسته به صورت تازه هم علاقه مندان
مخصوص خود را دارد، در اواخ
روضه ما اولین خنده تو بود، بعد از وفات پدر!پی‌نوشت:نقل کرده‌اند: حضرت فاطمه (س) بعد از وفات پدرش هرگز خندان دیده نشد، جز آن‌که یک‌روز لبخندی زد، آن‌گونه که دندان‌هایش آشکار شد.(الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۷۳؛ حلیه الاولیا،ج۲، ص۴۳)این یکبار هم زمانی بود که آن حضرت تابوت خود را مشاهده کرد و خوشحال شد که بدنش را نامحرمان نخواهد دید...(تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۵)
فروش سگ پامرانین سالم ، سگ پامرانین با قیافه بامزه و خندان و خز پفکی و پرپشت و دم برگشته اش یکی از نژادهای سگ محبوب در ایران هست.
تو ایران اونا از روی ظاهرشون اون ها رو به سگ پامرانین خرسی و روباهی تقسیم بندی می کنن!
سگ پامرانین امروزی با این که جثه خیلی کوچیکی داره، از اجداد بزرگ و سورتمه کش اش توی قطب به وجود اومده و تاریخچه ی دراز و خیلی خیلی جالبی داره.
از اونجا که این سگ ها بسیار باکزه و جالبن ، تقاضا برای فروش سگ پامرانین سالم بین دوستداران
موقع دفاع کردن هم، همین شد. اینقدر خون به جگرم کردن و شدم، که موقعی که دفاع کردم و خانوادم خوشحال و خندان دورم رو گرفته بودن که اره اره، پس خیلی خوشحالی الان؟ من واقعا حسی نداشتم.
تا هفته پیش خوشحال بودم از نزدیک شدن به موعد اتمام طرح ولی الان که معلوم نیست تا کی و کجا و چطور. هیچ حسی دیگه ندارم. هیچی. هیچی. فقط خستگی.
قسم بر آن خداوندی که جان بخشد به آسانی
به حق دیدم دم عیسی در آن دستان سلطانی
چو آن دم ملتهب بودم بر آن تخت عمل تنها
بی آمد در برم خندان همان سلمان سلطانی
تن رنجور پر دردم گرفت آرام در آن دم
که دستم را نوازش کرد آن سلمان سلطانی
تمام ملک دنیا پیش او هیچ است در ارزش
که باشد در طبابت برتر از سلطان و سلطانی
چو گرجی مدح او گوید توانش هم همین باشد
چه باشد تا کند
1مهر- شب:
توی بخش پیش آقای فرزانه  و الهه بود. لم داده بود روی صندلی و پاشم انداخته بود رو پاش و شاد و خندان قضیه پس گرفتن پول رو واسش تعریف میکرد.
- نمیدونی آقای فرزانه.. اگه بهم حقوق میدادن اینقدر بهم حال نمیداد!.. پول پس گرفتن از هاشمی واقعا کار بزرگیه!
من- صادقی!.. الان وقتشه که دیگه اونو به من پس بدی!
- پس بدم؟.. تازه موفق شدم ازت بگیرمش.
ادامه مطلب
باز عزیزیم ، من و تو وَ او
جمع همه ، تشنه وَ آب و سبو
آمده وقتِ هنرِ انتخاب
دست شود از همه ی خلق  رو
رایِ خلایق شده از نو عزیز
باز به چشمانِ همه هست سو
آمده اند تا بروند عدّه ای
باز عبور از گذرِ گفتگو
فصلِ جدیدی شده آغاز باز
گفته به شوخی سخنی بذله گو
رای بگیرندو ، خداحافظی
کرده دعاگوئی ما ، مو بمو .کوتوال خنداناحمد یزدانیkootevallekhandan.blogspot.com
 
ساعت حدوداً ۱۳:۳۰ بود که داشتم تو پیاده رو و تو گرما به سمت خونه میرفتم/ دیدم که یه مادری داره دخترشو با عصبانیت صدا میکنه که زود بیا/ اول تو دید نبود بعد که کمی جلوتر رفتم/ دیدم یه دختر کوچولوی خوشگل خندان و لبخند به لب داره با پرنده ها بازی میکنه/ بالا و پائین میپره/ و پرنده ها رو میپرونه/ خیلی صحنۀ قشنگی بود/ کاشکی از این صحنه هاهم ما تو زندگی داشته باشیم...
قصد شروع فتنه دارد نقش لبخندت
_از جنگ های پیش این بوده ست ترفندت_
با روی خندان آمدی اما نمایان بود
برق نگاه خنجر از زیر کمربندت
با بند های این امان نامه گمان کردی
آزادگان را میکشانم باز در بندت؟!
ای منجی هر داستان! با خویش خلوت کن
بنگر چه کردی با جوانان برومندت!
بنگر چه کردی با کسانی که به جبر نان
بودند عمری از سر اخلاص! پابندت
دیری نمیپاید به زیر دشنه میبینی
میخواند اشعار مرا با خشم، فرزندت!
محمد صادق امیری فر
هنرکده شهرزادسید خندان ، ابتدای دبستان، پلاک 10، واحد12مزون آرسیپاسداران ، نبش دشتستان ششم، ساختمان آفتاب، شماره 74، طبقه 3، واحد9مزون پارتاکخیابان ولیعصر، ابتدای خیابان مطهری، خیابان منصور، پلاک19، طبقه اولمزون رابوابتدای نیاوران، خیابان بوعلی شهید امیر کریمی، بن بست باقری، پلاک1، واحد1مزون شهریپل سید خندان ، ابتدای سهروردی شمالی، کوچه حاج حسنی، پلاک5، طبقه4، واحد16 مزون همیتاشهرک غرب ، بلوار فرحزادی ، میدان کتاب بوستان، خیابان کوهستان،
چه قدر #خوب است که:#دوست باشیم و دوست بداریم، همه دوستانی که دوست میدارند تا با ما دوست باشند...سکوت نکنیم، بگوییم #بخندیم... اخر انها را جز ما دگر چه #امیدی است جز خدا و ما؟ وانها #مسرور اگر ما گوشه چشمی بیندازیم به آنها...نه... اشتباه نکن... #گدایی_محبت نمیکنند؛ سرمان #منت مینهند، وگرنه چه کسی محتاج خلق بی سر و پای خدای تمام اراده و سر است؟ یا دریای تمام قد #خروش مگر مُرد از بی بارانی؟ ...دلتان شاد و لبتان خندان به این دنیای پست تمام بغض و نفرت..._____________
هنرکده شهرزادسید خندان ، ابتدای دبستان، پلاک 10، واحد12
مزون پارتاکخیابان ولیعصر، ابتدای خیابان مطهری، خیابان منصور، پلاک19، طبقه اول
مزون آرسپاسداران ، نبش دشتستان ششم، ساختمان آفتاب، شماره 74، طبقه 3، واحد9
مزون پرنسسمیدان قدس ، خیابان دربند، خیابان ظهیرالدوله
مزون تن آراتجریش ، مرکز خرید تندیس تهرانپارس ، چهارراه تیرانداز
مزون سپیدفلکه سوم تهرانپارس ، خیابان 196 شرقی ، بالاتر از میدان شاهد، پروین، نبش 202 شرقی ، تالار امیران، طبقه چهارم
با خودم می‌گفتم:« می‌شود عباس را در خواب ببینم و از او بپرسم که تو چطور به این مقام رسیدی؟»
این فکر از زمانی که عباس شهید شده بود در سرم می‌پیچید. مدتی گذشت تا بالاخره او را در خواب دیدم. خوشحال بود و مثل همیشه خندان. از عباس پرسیدم:« من باید چه کنم تا رحمت و لطف خدا شامل حالم بشود؟» سه بار گفت:« کار کنید، کار کنید، کار کنید!»
و بعد گفت:« اگر می‌خواهید لذت معنوی کارکردن را تجربه کنید، نماز شب بخوانید!»
ابوالفضل موقر-همرزم شهید
چه قدر #خوب است که:#دوست باشیم و دوست بداریم، همه دوستانی که دوست میدارند تا با ما دوست باشند...سکوت نکنیم، بگوییم #بخندیم... اخر انها را جز ما دگر چه #امیدی است جز خدا و ما؟ وانها #مسرور اگر ما گوشه چشمی بیندازیم به آنها...نه... اشتباه نکن... #گدایی_محبت نمیکنند؛ سرمان #منت مینهند، وگرنه چه کسی محتاج خلق بی سر و پای خدای تمام اراده و سر است؟ یا دریای تمام قد #خروش مگر مُرد از بی بارانی؟ ...دلتان شاد و لبتان خندان به این دنیای پست تمام بغض و نفرت..._____________
سمندر مکزیکی ( Axolotl)
در دریاها و اقیانوس ها موجودات عجیبی سکونت دارند که بیشتر به فیلم های تخیلی شبیه هستند تا جانواران واقعی. یکی از آن ها ماهی راه‌ رونده مکزیکی است که چهره خندان و جالبی دارد.اکسولوتل، جانوری دوزیست و شدیدا وابسته به آب است. این جانور می‌تواند قسمت‌ های آسیب‌ دیده بدنش را احیا کند یا در صورت قطع شدن آن اعضاء دوباره آن‌ را اضافه کند.
از خرید برگشته ام
در کوچه با نایلون های زیادی که حاصل ساعت ها گشتن در پاساژها هستند دارم به خانه بر میگردم
درست زمانیکه احساس رضایت از زندگی دارم در کوچه و از پشت سر بهم شلیک می کنن تق
مغز استخوانم می سوزد و حرکت چیز گرمی را در بدنم حس می کنم
خون و خون و خون جاری می شود
کلید خانه در دستم بود
قبل از اینکه به خانه برسم
کارم را ساخته بودند
می خواستم تلاش کنم خود را به خانه برسانم
ىلی زمانیکه به خاطر اوردم در خانه کسی منتظرم نیست
در سکوت خود مردم
سال
بسم الله مهربون :)
 
در حالی که شما در خواب ناز به سر میبرید، یا در کنار خانواده صبحانه نوش جان میکنید یا خوشحال و شاد و خندان میرید سر کار و دانشگاه، بنده یک ربع مورد شست و شوی استاد واقع شدم ^.^
حالا چرا؟ اول صبحی مریض نبود، به یکی از پسرای کلاسمون گفت بیاد به عنوان مریض آماده شه معاینه ش کنیم. اونم ریلکس پیرهنش رو درآورد دراز کشید روی تخت. استاد هم به من گفت بیا معاینه کن =||||||
گیج و ویج مونده بود چکار کنم. بهش گفتم معذبم استاد. گفت چی؟ معذبی؟ و د
 
پیش من کام رقیب از لعل خندان می دهد
از یکی جان می ستاند بر یکی جان می دهد
 
می گشاید تا ز هم چشمان خواب آلوده را
هر طرف بر قتل من از غمزه فرمان می دهد
 
می کشد عشقم به میدانی که جان خسته را
زخم مرهم می گذارد، درد درمان می دهد
 
خوابم از غیرت نمی آید مگر امشب کسی
دل به دلبر می سپارد جان به جانان می دهد
 
گر چنین چشم ترم خون آب دل خواهد فشاند
خانهٔ همسایه را یک سر به توفان می دهد
 
من که دست چرخ را می پیچم از نیروی عشق
هر دمم صد پیچ و تاب آن زلف پیچان می
میلادتقی نورخدامیآید/آن حجت حق زکبریامیآید/تبریک بگوبه هشتمین گوهردین/چون گل پسر امام رضامیآید/همنام نبی عشق محمد باشد/درشهرمدینه آشنا میآید/ازنورعلی نور ولایت دارد/برشیعه او لطف وصفامیآید/بر فاطمه مادرش شده وارث حق/از کوثرایزدی ولامیآید/گردیده جواد اهل بیت احمد/الگوی امامت و وفا میآید/شدحجت شیعیان برای دنیا/آن وارث برکرب وبلامیآید/از یُمن ولادتش جهان نورانی است/درگلشن مولاچوشفامیآید/تبریک به رهبری وبرامت او/باجشن ولادتش عطامیآید/خند
امروز خیلی اتفاقی یه کلیپ دیدم که یه پسر بچه تا کمر رفته داخل سطل زباله و داره زباله‌هارو میگرده تا یه چیزی پیدا کنه، بعد یه آدم نفهم میره از پشت پسر بچه رو بلند میکنه و میندازه داخل سطل و خیلی خوشحال و خندان برمیگرده.
تو این که این آدم هیچ بویی از انسانیت نبرده و حتی ارزشش از حیوان هم کمتره شکی نیست اما من به این فکر میکردم که اون آدمایی که باعث شدن میلیون‌ها کودک کار تو کشورمون داشته باشیم و عین خیالشون هم نیست حتی از این آدم هم کثیف‌تر هس
به قول هوشنگ گلشیری آنقدر عزا برسرمان ریخته اند که فرصت زاری نداریم
هر صفحه اجتماعی را بالا و پایین میکنم میرسم به یک سری عکس شاد و خندان که صاحبش دیگر زنده نیست
و دوستش برایش نوشته و نوشته و اخرش گفته نبودنش را باور ندارد
مرگ از هرچیزی شنیدنی تر است این روزها
برای ادم هایی که زیر دست و پا مانده اند_ که ساج میگفت کودکان کم نبوده اند بینشان_ و برای مسافران هواپیمایی که دچار نقص فنی شده عزادارم
برای مادر فاطیما که فردا چهل روز میشود نبودنش
برای
شهری عجیب اما خندان در انگلستان (عکس)
 
از گذشته تا امروز بزرگترین نیازهای انسان به 3 دسته تقسیم می شوند که این 3 نیاز اصلی عبارتند از خوراک، پوشاک و مسکن که زمینه بدست آوردن آنها کار و اشتغال زایی در هر منطقه و کشوری می باشد و در غیر این صورت هیچ یک از نیازهای پایه و اساسی انسان برطرف نمی شود.
 
با این حال در هر منطقه و کشوری می بایست برای برطرف کردن نیازهای خانواده ها توسط سرپرست ها، طیف کارهای متعددی ایجاد شوند تا افراد با هر میزان استعداد بتو
از سرنوشت خویش در آزار بوده امعاشق ولی رها رغم یار بوده امشب‌های من همه طی شد به بی کسیلیکن رهین عشق وغم یار بوده امروزم به شام حسرت لبخند ماند وبسیا همنشین این دل غمبار بوده امفردای من چه می شود از این همه خیالرسوا شوم اگر که عشق خریدار بوده امناگه به آسمان خیالم وزید عشقضمناً به طعنه گفت که ناچار بوده امصاحب کرامتی به دلم پا نهاد و گفتآصف بیا که بهر تو من یار بوده امیاران به لحظه ای به دلم عشق جان گرفتنالید دل که بی تو گرفتار بوده امروزم بسی
دعای "یا من اظهر الجمیل" معرفی شده توسط حجت الاسلام فرحزاد در برنامه سمت خدا:
علامه مجلسی(رض) از کتاب عده الداعی نقل می کند که عمربن شعیب می گوید جدم از پیامبر بزرگوار اسلام شنید که
روزی حضرت جبرئیل بر من نازل شد درحالی که شادمان و خندان بود  بر من سلام کرد و من نیز جواب سلام  او را دادم و گفتم علیکم السلام یا جبرائیلجبرائیل(ع) عرض کرد همانا خداوند عزوجل هدیه ای برای تو فرستاده و آن کلماتی از گنجهای بهشت است که خدا به تو کرامت فرموده است. گفتم آ
• پاها دیگر حرکت نمی‌کنند، دست‌ها رعشه گرفته‌اند، وجودمان پوسته‌ی نازک و دردناکی است که بر روی عصیان‌های به زنجیر کشیده شده و فریادهای به گلو رسیده، کشیده شده باشد... [در غرب خبری نیست، اریش ماریا رمارک] 
• انسان خسته نیست، به ستوه آمده است. نگویید غمگین، بگویید دلتنگ...
• خندان، گریان، افتان و خیزان، با زبانی الکن...، باید بیش از این‌ها کار کرد، باید بیش از این‌ها بود... [انجمن شاعران مرده، کلاین بام] 
باز عالم و آدم و پوسیده گان خزان و زمستان خندان و شتابان به استقبال بهار میروندتا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازندو آنگه سر مست و با وجد و نشاط و با رقص و پایکوبی با ترنم این سرودطرب انگیز نو روز و جشن شگوفه ها را بر گذار می نمایند . . .
 
لبخندخدیجه مزدآن احسان است/چون فاطمه لطف ازبررحمان است/ازبهر نبی کوثرقرآن زهراست/او اسوه شیعیان بر ایمان است/سر چشمه رحمت خدا فاطمه شد/تفسیرولایت به خود قرآن است/همتای علی دختراحمدبه جهان/یاریگرمرتضی دراین سامان است/الگوی بشردختر ومادر زهراست/هر سخت زلطف حضرتش آسان است/درمکتب اوحسین وزینب وحسن/از تربیتش کل بشرحیران است/فرهنگ شهادت وبصیرت ازاوست/ازبهرخدا جان بشرقربان است/صدمالک و عمار زاوحاصل شد/درروزولادتش نبی خندان است/ازنوروجود او خ
از برق چشمان تو من شارژ می شوم، باخت های سنگین زندگی ام با برد تمام می شود. از بس که چشمان تو مثل رود پاک بوده اند ،این سال ها با آب پشت بغض های تو در فکر احیای رودخانه ها بوده اند.گفتم به روزگار نزدیک بین که چشمان تو توربین نیست، برق می خواهد از دولت بخت خویش طلب کند.از پارسال تا به امسال چه آب هایی که در خم شراب نریخته اند، چه کلاه هایی که از سرها، چه سرهایی که از تن ها بر نداشته اند،  چه عکس هایی که از رخ یار من به اخم تصویر نکرده اند، چه کمرهایی
زندگی پر از زیبایی است، به آن توجه کنبه زنبور عسل، به کودک کوچک و چهره‌های خندان دقت کنباران را نفس بکش و باد را احساس کنزندگی‌ات را زندگی کن و برای رویاهایت مبارزه کن
 
آرزو می‌کنم‎کتاب‌های خوب بخوانی‎آهنگ‌های خوب گوش کنی‎عطر‌های خوب ببویی‎با آدم‌های خوب حرف بزنی‎و فراموش نکنی‎که هیچ وقت دیر نیست‎بودن چیزی که دوست داری باشی
صورت‌های خندان، خنده‌های بزرگ، خنده‌های بزرگِ مصنوعی، محبت‌های الکی، صورت‌های بزک کرده‌ی ساختگی، بینی‌های ساختگی، گونه‌های ساختگی، ابروهای ساختگی، لب‌های ساختگی، عضلات ساختگی، زیبایی‌های ساختگی، سر تا پای ساختگی. زیبایی‌های پودری مصنوعی.
بدم نمی‌آمد مثل مهمانی باغ زعفرانیه‌ی رمان شب یک شب دوی بهمن فُرسی یک بازی اعدام راه بیندازم تا کثافتی که پشت چهره‌ی بزک کرده و لبخندهای اغراق آمیزشان پنهان شده بود آشکار شود.
بدم نمی‌آمد آخ
فراوان گفته اند که ثروت و شهرت آرامش نیاورد هر چند آسایش چند روزه به همراه داشته باشد؛ نمونه عملی اش آقای نجفی شهردار اسبق بزرگترین شهر ایران و آقای محمود صادقی نماینده نا امید لیست امید. خدا می داند در تهران پیرمرد دست فروشی دیدم که شاید همه سرمایه همراهش چند هزار تومان بیشتر نبود اما دلی خوش و امیدوار داشت و لبی خندان.
آن نا امیدان صاحب ثروت و شهرت که مردم را نا امید کردند و در نتیجه مشارکت در انتخابات را برای اولین بار چنین پایین آوردند با
دستهایت را تمییز بشوی!چشمانت را که پیش از اینها سهراب گفته بود، شاید فلسفه اش این باشه که بشویی تا آنچه دیدنی است بهتر ببینی و آلودگی چشمانت به بدی های اطرافت پر و بال ندهد..این روزها مردم شهرم مدام در حال ترسیدن و فرار کردن هستند.گویی قحطی و خشکسالی دوباره به خواب یوسف شهر آمده.دروغ چرا من هم گاهی می ترسم..گاهی از بیماری و قرنطینه شدن و گاهی از ترس از دست دادن..دوری، آدمی را به زمین گرم می زند خودش می شود و خودش..انگار این زمین گرد یک آدمی داد ؛ ه
ای که خود گفتی مکن می‌خوارگی، آری مکن
هرچه میخواهی بکن، اما ریاکاری مکن
می بخور، منبر بسوزان، مردم‌آزاری مکن
مردمان را غرق اندوهی که خود داری مکن
خود گرفتاری و مردم را گرفتارِ گرفتاری مکن
گر نمی‌خواهد پریشان باشد اصراری مکن
من خوشم، شادم، نمی‌خواهم جز این کاری کنم
من نمی‌خواهم بجای خوش بودن، زاری کنم
سرخوشم، تا مهربانی در دلم جاری کنم
زاهدا خوش باش و خندان، پیش ما زاری مکن
می بخور، منبر بسوزان، مردم‌آزاری مکن
#خیام
#طنز_تلخ_خبری
ـــــ
در حالی که رئیس جمهور حسن روحانی ، با لبی خندان و حتی قهقهه، با رئیس جمهور فرانسه و نخست وزیر انگلیس حرف می زد  همزمان بیانیه ای توسط همین کشورها و البته آلمان ،علیه ایران  صادر شده است . 
هر کسی که معنی این قهقهه ها را می فهمد لطفا برای دیگر دوستان و ایرانیانی که از دیدن این قهقهه ها، اشکشان در آمد، توضیح دهند.
فراوان گفته اند که ثروت و شهرت آرامش نیاورد هر چند آسایش چند روزه به همراه داشته باشد؛ نمونه عملی اش آقای نجفی شهردار اسبق بزرگترین شهر ایران و آقای محمود صادقی نماینده نا امید لیست امید. خدا می داند در تهران پیرمرد دست فروشی دیدم که شاید همه سرمایه همراهش چند هزار تومان بیشتر نبود اما دلی خوش و امیدوار داشت و لبی خندان.
آن نا امیدان صاحب ثروت و شهرت که مردم را نا امید کردند و در نتیجه مشارکت در انتخابات را برای اولین بار چنین پایین آوردند با
  
نقد رمان وینسنس و گرگ خندان : رمان واقعیتی که چند سال رسانه ­های جهان مخفی کرده ­اند را لو می­ دهد!!!
 
نقد رمان وینسنس و گرگ خندان نوشته ی بیژن کیا
این رمان، واقعیتی که چند سال رسانه ­های جهان مخفی کرده ­اند را لو می­ دهد …جیمز برای آن­ که برای مردم دنیا این معما را حل کند، جان خودش، ماریا، و … را به خطر می­ اندازد …معمایی پر کشش و کُشنده…
آدم کشتن، یکی از کارهای راحتی است که مخصوص یانکی­ ها است.پوشاندن تاریخ هم کار دیگرشان است.کشتی کاشفی ک
جملاتی که با طلا باید نوشت؛ 
1.. گاهی لب های خندان بیشتر از چشم های گریان”درد”می کشند ..                               2..“پایِ “معرفت که میاد وسط “دستِ “خیلیا کوتاه میشه. .3..یادت باشه همیشه خودتو بنداز تا بگیرنت.. اگه خودتو بگیری میندازنت !4..مرد ترین آدمهایی که تو زندگیم دیدم اونایی بودن که بعد اشتباهشون گفتند :معذرت میخوام ..5..مزرعه را موریانه خورد،ولی ما برای گنجشک ها مترسک ساختیم ،لعنت به این حماقت!6..آنهایی که در زندگیت نقشی داشته اند را دوس
سردار دلها
سالها او طلب جام شهادت می کرد 
آرزوی وصال شهیدان به سعادت می کرد
سرباز ولایت کز مرز و مکان آزاد است
اهرمن آرزوی کشتن و غارت می کرد
قاسم و اکبر و ارباب همه اینجا با هم
وصل محرم به فاطمیه راهت می کرد
مهر زهرا س و شور عاشورا شده یکجا
علمداری چو عباس بهر ولایت می کرد
دیدمت خرم و خندان به آغوش شهیدان
 حضرت ارباب چه زیبا سلامت میکرد
این همه شعله که بر دل عالم افتاد
اشک حضرت مهدی است برایت می کرد
ذوالفقار ولایت قاسم سلیمانی
 رهبرت فرماندهی
امشب به زمین ستاره‌ای تابان است
از برکت او کل جهان خندان است
نور دل و هم دیده‌ی زهرا باشد
تفسیر تمام و کامل قرآن است
در چهره‌ی او جلوه‌ای از نور خدا
خورشید و چراغ خانه‌ی ایمان است
داروی شفابخش تمام عالم
بر درد همه خلق خدا درمان است
هر چند که او نوگل نرگس باشد
او لاله و نسرین و گل مرجان است
محبوب تمام عرش و فرش و هستی
آیینه‌ای از فضایل یزدان است
این ماه درخشنده ی عالم آرا
صد حیف که از چشم همه پنهان است
(وحید زحمتکش شهری)
بالشتها هم داستان خودشان را دارند. 
آنها همدم انسانن.
گاهی اشکی میشوند، اشک یک غم جانکاه ،یک شکست عشقی ،دعوای عاطفی و شاید هم اشک شور و گرم یک ذوق عالی یک شادی وجد آور. بالشتها به هر حال اشکی میشوند. 
آنها نرمی گیسوان مشکی و بلند گرم دختران صاحب خود را نوازش میکنند.
آنها گوشهای خوبی دارند. صدای خفه و زمزمه گونه را بخوبی در دل نگه میدارند.زبانی هم ندارند که رازها را فاش کنند.
بالشتها تنها تر از ما هستند.آنها فقط ما را دارند.صاحبشان را.نه جایی میر
خونه‌ی دوقلوها که در آن خاطرات خوش جشن تولدهایشان ثبت شده بود امسال به زیر گِل رفت و به خواب هم نمی‌دیدند دیگر جشن تولدی برایشان برگزار شود ولی ما سعی کردیم گُل لبخند بر لبانشان بنشانیم چرا که معتقدیم همین لبخندهای کوچک، کارهای بزرگ می‌کند.پ ن: تشکر ویژه از دکتر #سید_بشیر_حسینی و گروه #به_اضافه_خنده (عمو خندان و آقا باریکلا) که به مدارس پلدختر رفتند و دل و جان بچه‌ها را صفا دادند.
بچه‌ای که یک جعبه شکلات را به مادرش ترجیح می‌دهد، تقصیری ندارد، بد نیست، بی‌احساس نیست. تنها بچه است. بچه‌ای که هوس شکلات کرده. شکلات‌ها را که خورد و یا به تهش رسید، یا دلش را زد، برمی‌گردد به آغوش مادر. هذیان‌های شبِ پرخوری‌اش را می‌آورد. دل‌دردهای بعد از شکلات را...
مادر اما مقصر است به خاطر مادری‌اش! می‌توانست آن قدر امن نباشد. می‌توانست با حسرت نگاهش را به لب‌های خندان و شکلاتی کودکش ندوزد. می‌توانست کمی غرور بگذارد توی گنجه برای م
مرا با تو سرّیست و دلی صبور که دیدگانم را به روی تو باز می کننددر نظر ، ستم و جدایی ، که طاقت جور به شوق دیدار نداشته  و حُکم از آنِ تو باشد که روی از من برتابی . اگر خلقی با روزگار دشمنی کنند من نیز طرفدار کسانی خواهم بود که روزگار را عجیب و دوستی اش را غریبانه میدانند.روزگاری که در آن چهره های متبسّم با لبهایی خندان بیشتر از چشمهایی که گریه میکنند درد میکشند .و خوشبختی را در زنگهای غیر منتظره میبینند .کسانی که هر روز دلتنگ هم می شوند .نیمه شبی
دخترِ دخترخالم یا همون نوه خالم اومده باهاش زبان کار کنم،فردا امتحان زبان داره.
سرخوش و خندان اومده و کتابش یادش رفته بیاره خونشون هم خیلی دوره از ما.
آبروداری کردم و جلوی مامان و باباش چیزی نگفتم اما میخوام پوسش رو بکنم از سخت گیری
نه به نسل ما که از ترس و فشار امتحان و معلم کم مونده بود سکته بزنیم نه به این ها که انقدر بی خیال و سرخوش هستن
این نسل چرا اینجوری هستن خدایی؟!
+مامانم بیشتر از این دختره داره شور میزنه :)) چادر کرده سرش رفته در این خو
[داخلی. خانه‌ی مادرم در تهران]شرت‌هایم را شسته بودم. من همیشه یک تَشت شرت برای شستن دارم! رفتم تا یکی را از روی بالکن بردارم. مادرم با حالتی خندان، شوکه و سرزنشگر گفت «ئــه!» منظورش این بود که چرا بدون حجاب رفته‌ام بیرون! در شهرکی نظامی زندگی می‌کنند و نگران بود که ممکن است این «کون برهنگی‌»های من کار دستشان بدهد. شرت پشت‌بازِ توریِ فیروزه‌ای رنگم را برداشتم.- اینو می‌خوای بپوشی؟؟!!! دکترا می‌گن آدم عفونت می‌کنه!+ با اینا راحت‌ترم. مشکل
همیشه تشخیص تمارض آخرین تشخیص ممکن برای یک پزشک هست ...
دارم فکر میکنم که علاوه بر اینکه ما باید اون دنیا سر خطاهامون ، کوتاهی هامون جواب پس بدیم ، تک تک مریض هایی که به هر عنوانی آزارم دادن باااید جواب پس بدن ! 
حتی همین دختر ۱۳ ساله ای که از ترس خرابکاری و دعوای پدرش ، اومد و من و متخصص اطفال و جراح و سونوگرافیست و کلا یه بیمارستان رو به فنا داد با احمق بازیاش و دروغ هاش و دیوانه بازی هاش و دست آخر صبح خوشحال و خندان رفت ...
بزرگ بود ...
اونقدر بزرگ
کاش می شد عشق را با یک نگاه ابراز کردتا به آنی در دلش مهری به دل جاساز کردکاش می شد در خیالی، عکس یاری را کشیدچهره اش خندان نمود و با دلش پرواز کردکاش می شد بی مهابا یک دهان آواز خواندبا سرودی عاشقانه ، زندگی را ساز کردکاش می شد حرف دل را با همه بی‌پرده گفتنکته ها را بر شمرد و یکدلی آغاز کردکاش می شد همچو شبنم بر گلی مشتاق شدعاشق شمسی شد و شأن جلیل احراز کردکاش می شد درب دکان جفا را تخته کردکارها را با عدالت در محل ممتاز کردکاش می شد بر قپانش سنگ
سهروردی یکی از خیابان هایی است که در منطقه هفت شهر تهران قرار گرفته است . این منطقه از محدوده پل سید خندان آغاز می شود و به خیابان بهار شیراز منتهی می شود .
وانت بار ایرانکس به صورت یک وانت بار شبانه روزی در سهروردی شمالی و جنوبی آماده خدمت رسانی می باشد .
با توجه به پر اهمیت بودن زمان در کار جابه جایی و حمل و نقل ، تمامی کارکنان این شرکت همیشه در تلاش هستند تا بتوانند رضایت مشتریان خود را جلب نمایند .
شما عزیزان برای رفع تمامی نیازهای باربری خود
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

خنده جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه
کاش می شد عشق را  با یک نگاه ابراز کردتا به آنی در دلش مهری به دل جاساز کردکاش می شد در خیالی، عکس یاری را کشیدچهره اش خندان نمود  و  با دلش  پرواز کردکاش می شد بی مهابا یک دهان آواز خواندبا  سرودی  عاشقانه  ،  زندگی  را  ساز کردکاش می شد حرف دل را با همه بی‌پرده گفتنکته ها  را   بر شمرد  و  یکدلی  ،  آغاز  کردکاش می شد همچو شبنم بر گلی مشتاق شدعاشق شمسی شد  و   شأن جلیل  احراز کردکاش می شد درب دکان جفا را تخته کردکارها  را  با  عدالت  در  محل 
نه سال قبل، بهار بود، یکی از روزهای اواسط فروردین‌. برای اولین‌بار می‌خواست با هم‌دانشگاهی‌هایش بیرون برود. معصومه دعوتش کرده بود که با هم بروند پارک و دورهم بگویند و بخندند و خوش باشند. برایش راحت نبود؛ فکر می‌کرد در دوران دانشجویی، اگر کاری جز درس خواندن بکند، خوش‌گذرانی بی‌خود است! فکر می‌کرد دانشجو فقط و فقط باید دانش بجوید! گفت که اگر من را هم با خودش ببرد احساس بهتری دارد، به همین خاطر اطلاع داد که من هم همراهش خواهم بود. خوشحال ش
سلام ای قاصدک بر مرکب باد جهان در زیر پایت گشته ازاد چه دنیایی از این زندان و بیدادگون در زیر خاک زنجیر و فریادهمی پیغام دارم من برایت نباشد فاش پیغامم شفاعت تو را باشد زدنیا شاد و خندان چه آگه باشد از فقدان و زندانمرا بین سالها در بند خاکم پیامی را برایت هدیه دارم بشین تا من برایت قصه گویم همه شب ناله هایم گریه خونم ندیدم خوش ز هر قاصد پیامی همه بازیچه و نیرنگ و بازی تو را رازی باشد انچه دیدی ز هر پیغام نهفته یک امیدی زهر پیغام در ان پیم
اعتقادات جدید بهنام:
من جدیدا به این نتیجه رسیدم که Work Hard, be Honest, Believe in God and Enjoy Your Life، تو الان چقدر از زندگی لذت میبری؟ تو که تازه الان در وضعیت نسبتا بهتری نسبت به دیگر هم سن و سال­های خودت هستی. حال ببین بقیه مردم چی کار میکنند.
من که الان به زندگی گذشته خودم نگاه میکنم میبینم که توی تمام مراحل زندگی در اضطراب و دلهره چیزهایی که برای اون میجنگیدم بودم در حالی که دوستانی دارم که در مقایسه با من هیچ چیز ندارند ولی خیلی خیلی بیشتر از من از زندگی ل
خانمی وارد داروخانه شد و با آرامش خاصی به دکتر داروساز گفت که به سیانور احتیاج دارد!
داروساز پرسید سیانور را برای چی میخوای؟ خانمه توضیح داد که لازم است شوهرش را مسموم کند!!!
 
چشم های دکتر داروساز چهار تا میشه و میگه خدا رحم کنه! خانم من نمی تونم به شما سیانور بدم که با اون شوهرتون رو بکشید! این کار برخلاف قوانینه! من مجوز کارم را از دست خواهم داد... هر دوی ما را زندانی خواهند کرد و دیگه بدتر از این امکان نداره.
نه خانم! نه! شما حق ندارید سیانور دا
سگ پامرانین با قیافه بامزه و خندان و خز پفکی و پرپشت و دم برگشته اش یکی از نژادهای سگ محبوب در ایران هست.تو ایران اونا از روی ظاهرشون اون ها رو به سگ پامرانین خرسی و روباهی تقسیم بندی میکنن!این سگ خانگی دارای نژادهای مختلفی می باشد که این نژاد ها بخاطر شباهتی که به دیگر حیوانات دارنداسم های آن حیوانات را به عنوان پسوند بعد اسم خود گرفته اند.یک نوع از این نژاد به خاطر شباهت زیادی که از لحاظ ظاهری به روباه دارد اسم “سگ پامرانین روباهی” را به خو
با لباس فرم مدرسه کنار پدرش وارد دفتر شد. فکر کردم پدرش کار حقوقی دارد و دخترک بعد از مدرسه همراه پدرش آمده است. نزدیک باجه شدند؛ درخواست صدور گواهی رشد داشتند، فقط ۱۲ سالش بود، کفش اسپرت صورتی، مانتو و شلوار مدرسه، چشم های کودکانه... باورم نمی شد... داشت ازدواج میکرد! به سن قانونی نرسیده بود، میخواست از دادگاه حکم رشد بگیرد. دلم سوخت، برای دخترانگی هایی که به زودی تبدیل به زنانگی می شد، برای بچگی های نکرده، برای خانواده ای که قرار بود در قرن ۲۱
اسم‌های زیادی را انتخاب کردم ولی متاسفانه صفحاتی با نام‌های مشابه در اینستا وجود دارد که اکثرا بین سال‌های 2010 تا 2015 ساخته شده‌اند و بیشتر آن‌ها هیچ اسم و رسمی ندارند و برخی اصلا فعالیتی هم نداشته‌اند. ریپورت کردن جهت بسته شدن صفحات هم فایده‌ای نداشت. تصمیم گرفته بودم آخرین حرف، چ باشد. چ خوش‌آواست و خیلی هم فارسی‌ست! بعضی اسامی انتخابی هزاران هشتگ داشتند و چند تا از آن‌ها صفحاتی بودند که تیک آبی داشتند؛ از نام برند لوازم آرایشی گرفته
riazi24.ir
با سلام خدمت دوستان عزیز، 
امیدوارم در هر حال که به سر می‌برید سالم و خندان باشید. 
دامنه‌ی riazi24.ir به طور دائم واگذار می‌گردد. دوستانی که کار آموزشی ریاضی می‌کنند می‌توانند از این دامنه رند استفاده نمایند. 
این دامنه تا 13 ماه آینده تمدید شده است. مبلغ هر بار تمدید هم 7000 تومان است که فرد دارنده‌ی دامنه از سال آینده با پرداخت آن می‌تواند دامنه به نازل‌ترین قیمت ممکن آن را تمدید کند. 
دوستانی که در بلاگ‌های بیان هم فعال هستند در جریان
riazi24.ir
با سلام خدمت دوستان عزیز، 
امیدوارم در هر حال که به سر می‌برید سالم و خندان باشید. 
دامنه‌ی riazi24.ir به طور دائم واگذار می‌گردد. دوستانی که کار آموزشی ریاضی می‌کنند می‌توانند از این دامنه رند استفاده نمایند. 
این دامنه تا 13 ماه آینده تمدید شده است. مبلغ هر بار تمدید هم 7000 تومان است که فرد دارنده‌ی دامنه از سال آینده با پرداخت آن می‌تواند دامنه به نازل‌ترین قیمت ممکن آن را تمدید کند. 
دوستانی که در بلاگ‌های بیان هم فعال هستند در جریان
نام سرخپوستی این جانباز چیست؟
فاش نیوز- سرخپوستان آمریکا که همین مدعیان تمدن و حقوق بشر نسلشان را در آمریکا
برانداختند رسم جالبی برای نامگذاری افراد داشتند.آنان نام افراد را یا
بهتر بگوئیم نام مستعار افراد را مثلا"از روی کار،حالت،عادت و وضعیتشان
انتخاب می کردند.مثل "همیشه خندان"یا"رقصنده با گرگ"یا"رودررو با
گوزن"و .... ما نام جانبازی را که شرح حالش درذیل می آید"ایستاده با سختی
ها"می گذاریم؛شما چطور؟

ادامه مطلب
سگ پامرانین با قیافه بامزه و خندان و خز پفکی و پرپشت و دم برگشته اش یکی از نژادهای سگ محبوب در ایران هست.تو ایران اونا از روی ظاهرشون اون ها رو به سگ پامرانین خرسی و روباهی تقسیم بندی میکنن!این سگ خانگی دارای نژادهای مختلفی می باشد که این نژاد ها بخاطر شباهتی که به دیگر حیوانات دارنداسم های آن حیوانات را به عنوان پسوند بعد اسم خود گرفته اند.یک نوع از این نژاد به خاطر شباهت زیادی که از لحاظ ظاهری به روباه دارد اسم “سگ پامرانین روباهی” را به خو
به هر چیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد

چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی


 

مروح کن دل و جان را دل تنگ پریشان را

گلستان ساز زندان را برین ارواح زندانی 
و چقدر خوش خیالانه است اگرکه
فرض کنیم آن چه در ذهن خود پروریده ایم تجسمی در دنیای خارج داشته و موجبات تحققش
همین حالا نیز فراهم است! که هرچه در پس ذهن ما جا خوش کرده است، اصلا نیست. گاهی
اوقات شاید خیال کنیم که آنچه در گوشه ی ذهن ماست، ماموریتی در آستانه تایید است و
بعد از تایید مراحل تحقق آ
به هر چیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد

چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی


 

مروح کن دل و جان را دل تنگ پریشان را

گلستان ساز زندان را برین ارواح زندانی 
و چقدر خوش خیالانه است اگرکه
فرض کنیم آن چه در ذهن خود پروریده ایم تجسمی در دنیای خارج داشته و موجبات تحققش
همین حالا نیز فراهم است! که هرچه در پس ذهن ما جا خوش کرده است، اصلا نیست. گاهی
اوقات شاید خیال کنیم که آنچه در گوشه ی ذهن ماست، ماموریتی در آستانه تایید است و
بعد از تایید مراحل تحقق آ
دارم به مقام "هرچه پیش آید خوش آید" می‌رسم!! :))
 
نه که منفعل باشم و منتظر باشم اتفاقات بیفتن!
اتفاقا به نسبت همیشه‌م -تا جایی که خاطرم هست- فعال‌تر و هدف‌مندتر شدم و دارم با سرعت خوبی -به نسبتی که از خودم سراغ دارم- پیش می‌رم...
ولی نکته این‌جاست که همیشه اتفاقاتی می‌افتن که از کنترل تو خارجن... نقطه‌ی اثر این به اصطلاح «مقام»ی که گفتمش همین‌جاست..
این‌جوری که وقتی توی برنامه‌ای که برای روزت داری اتفاق غیر منتظره‌ای می‌افته و مجبور می‌شی ک
میچرخم ، میچرخم ، میچرخم ، لبخند میزنم و میرقصم ، باد موهامو پریشان میکنه و  مثل کودکی خندان و با شوق موهایم را دست باد میسپارم ...
کم کم دارن میان، منتظرشون بودم ، با رقص به استقبالشون میرم ، مودب و متشخص قدم بر میدارن و دعوتشان میکنم به رقص ، از میان جمع دستشو میاره جلو ، دو به شک میشم ، دستهاشو بگیرم یا همه چیز را رها کنم و برم ، مامان با یه سینی تزیین شده که روش اسپند دود کرده سَر میرسه و دور سَرم اسپند دود میکنه ، دستشو میگیرم ، شلخته است و نا
سالها پیش، جایی که هنوز سرباز نبودم، موهایم کوتاه و هنوز شور و شوقِ ماجراجویی هایی خاص خودم در سرم بود، عصایی سفید خریدم و گاهی اوقات چشمانم را می بستم و عینکی دودی روی آنها و خیابان ها را قدم می زدم! دلم برای آن روز ها تنگ است! آخر می دانید؟ در آن روز ها تهران همیشه پاییز بود و آبشار داشت، همه خندان بودند! هوا پاکیزه و ترافیکی در کار نبود... می فهمیدم وقتی روی آسفالت قدم بر می دارم چه حسی دارد، یا وقتی یک برگ خشک را پا می گذاشتم... چشمانم بسته، اما
سهروردی یکی از خیابان هایی است که در منطقه 7 شهر تهران واقع شده است که از محدوده پل سید خندان آغاز می شود و به خیابان بهار شیراز منتهی می شود .
باربری تهران ایرانکس به صورت یک شرکت شبانه روزی در مناطق سهروردی شمالی و جنوبی آماده خدمت رسانی به مشتریان خود در این منطقه می باشد.
کارکنان این مجموعه در تلاش هستند تا بتوانند رضایت مشتریان خود را جلب نمایند .
با توجه به مشغله کاری و ساعات کاری زیاد ممکن است که در هر ساعت از شبانه روز اقدام به اسباب کشی
پامرانین خندان, پامر خرسی,سگ پامرانین,سگ پامرانیان,سگ بو,سگ پامر,پامرانین برای فروش,خصوصیات سگ پامرانین,پامرانین اصل,فروشنده پامرانین,پت شاپ پامرانین در تهران,تربیت سگ پامرانین,آموزش سگ پامرانین,اندازه سگ پامرانین,
پامرانین سفید خرسی وارداتی
سگ پامرانین خرسیبه پامرهایی گفته میشه که: پوزه کوتاه تر، چهره خندان تر و موهایی پرپشت تر و به اصطلاح پرورش دهنده ها تپل تر دارن.سر پامرانین خرسی گرد تر و چشم هاشون به هم نزدیک تره.لازمه بدونین که سگ پامرانین خرسی و روباهی اصطاحاتی هستن که فقط در ایران کاربرد دارن و در کشورهای دیگه به کار برده نمیشن.سگ پامرانین روباهیپامرانین روباهی پوزه کشیده تری داره و چهره اش جدی تر هست.گوش های تیز و صورت کشیده ویژگی های دیگه سگ پامرانین روباهی هستن.سگ پام
اسلامشهریا توجه کنید که گروه واتساپ اسلامشهر هم راه اندازی شده و دوستانی که اهل اسلام شهر هستین میتونید در گروه حضور بهم برسونید، توی این گروه ما خدمت شما هستیم.
این گروه برای دورهمی و گفتگوی بچه های خوب اسلامشهر ایجاد شده و همه گل های خوب و خندان و دختران اسلامشهری میتوننددر گروه با هم چت و گپ داشته باشند.
https://chat.whatsapp.com/KYSNvyI4FMSGgu6v0ucULy
توجه داشته باشید که در حول و هوای گروه با هم چت داشته باشید و همدیگر رو اذیت نکنید و در واقع دختر پسرای خوبی بر
از آن روزها،سال ها است که می گذرد.تیر بی تو چون تیری بر قلبم،مهر بی مهری های می‌کند،جهان در دی مانده است،فروردین روی آمدن ندارد و من اسفند دود می‌کنم شاید که رفع بلا شود.از خودم می‌پرسم:«کجا؟یعنی کجای داستان عشق غلط است که درد پایانش است؟»تورا چه شد؟تو که خندان می رفتی...من بودم آنکه می‌گریست!چه پیش آمد که بعد از این همه سال موهایت با دندان هایت آشتی کردند؟جدای این همه،تا به حال دلت شوخی‌اش نگرفته؟این که شوخی شوخی بخواهد برگردد؟برگرد!گاه
ساعت 8صبح جمعه:
خیره شده‌ام به کوله پشتی.از شش صبح تا همین الان ده بار محتویاتش را چک کردم.مایحتاج چهار روزم برای سفری که پیشِ رو دارم.با رفیقم،عرفان تصمیم گرفتیم که در این دو هفته تعطیلی بین دو ترم،یک تور چهار روزه به کیش داشته باشیم.یک آژانس مسافرتی پیدا کردیم.دو تا بلیط خریدیم.با صورت های خندان بیرون آمدیم.سوار ماشین شدیم.در مسیر از این حرف می‌زدیم که قرار است در این چهار روز بیخیال همه چیز و همه کس شویم و فقط عشق و حال کنیم.مثل ریگ پول خرج
کاش می شد عشق را  با یک نگاه ابراز کردتا به آنی در دلش مهری به دل جاساز کردکاش می شد در خیالی، عکس یاری را کشیدچهره اش خندان نمود  و  با دلش  پرواز کردکاش می شد بی مهابا یک دهان آواز خواندبا  سرودی  عاشقانه  ،  زندگی  را  ساز کردکاش می شد حرف دل را با همه بی‌پرده گفتنکته ها  را   بر شمرد  و  یکدلی  ،  آغاز  کردکاش می شد همچو شبنم بر گلی مشتاق شدعاشق شمسی شد  و   شأن جلیل  احراز کردکاش می شد درب دکان جفا را تخته کردکارها  را  با  عدالت  در  محل 
اگه چند وقت پیش به من میگفتن یه روزی قراره سخت مریض بشی یا سرما بخوری میگفتم عمممممرااا ! چند روزی میشه که مریضم ، اول با بی حالی و حالت تهوع و خواب شروع شد ؛ به این صورت که صبح تا ۱۱ میخوابیدم ، پا میشدم کارهامو انجام میدادم دوباره میخوابیدم، ناهار میخوردیم دوباره میخوابیدم ، شب هم از ساعت ۹ خوابم میومد منتها تا ۲ ۳ خوابم نمیبرد :/ روز سوم فهمیدم این یه ویروس جدیده و نهایتا ۳ روز طول میکشه ! روز چهارم که دیروز باشه خوشحال و شاد و خندان از خواب بی
از کل خاطرات بچگیم ، یک لالایی عجیب تو ذهنم مونده ، لالایی که در اینده هم یقییا خط اول مادرانه های من خواهد بود:مدینه بود و غوغا بود            اسیرِ دیوِ سرما بودمحمد سر زد از مکه               که او خورشیدِ دلها بودخدیجه همسرِ او بود              زنی خندان و خوش خو بودبرای شادی و غم ها               خدیجه یارِ نیکو بودخدا یک دخترِ زیبا                 به آنها داد لا لا لابه اسمِ فاطمه زهرا               امیدِ مادر و باباعلی دامادِ پیغ
خرید آپارتمان در سهروردی شمالی
خیابان سهروردی (نام قبلی آن خیابان فرح) یکی از خیاباهای تهران است که در منطقه ۷ شهرداری تهران قرار دارد. این خیابان از محدوده پل سید خندان در شمال آغاز شده و به خیابان بهار شیراز در باغ صبا منتهی می‌شود. سهروردی شمالی بورس کابینت و تجهیزات آشپزخانه است. این خیابان به افتخار شهاب‌الدین یحیی سهروردی فیلسوف و متفکر ایرانی نام‌گذاری شده‌ است.
خیابان سهروردی در کجا قرار دارد؟
خیابان سهروردی یکی از خیابان های تهر
شهر آزادگان رحیم آبادمیدرخشد به شرق گیلان شادقلب جنگل و روح دریاهاستهرچه دارد محلّه ی زیباستپل رود است جاری اندر شهرمی رود تا خزر تو را به سفرچهره ها شاد و مردمی خندانآبروی تمامی ایراناهل علم و تلاش و دانائیمقتدر ، مظهر توانائیعشقشان رشد دانش و فرهنگبوده با جهل دائماً در جنگیک محل دارد آن که بالنگاستعشق و شور و نشاط من آنجاستدر بهاران به نبش چارم منساکنم از برای گل چیدنقطب گردشگری سفیدابهپاتوق آفتاب و مهتابهجای زیبای اشکور لشکانهرچه دید
{امام زمان(عج) از منظر روایات - شماره 35}
 
اشک فراق...
 
امام صادق(ع) میفرمایند: "سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب میشود، و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است." (١)
اسماعیل بن مهران می‌گوید: امام جواد (ع) دو مرتبه از مدینه به بغداد رفتند. اولین بار به حضرت عرض کردم: فدایت شوم! من در این راه بر شما نگران هستم.
حضرت امام جواد(ع) با لبان خندان فرمودند: «آن غیبتی که گمان می‌کنی در این سال نیست.» (٢)
[١. بحارالنوار، ج ۵۱، ص ۱۴۷ ؛ 2 . کافی، ج ١، ص ٣٢٣]
 
با مردم پندارخوی گه این کنم گه آن کنمگه سوی مسجد پر زنم، گه سوی تاکستان کنم گه نوش گیرم از ملک زان ساغر پندارکُشگه قسمت از جام ازل با مردم نادان کنم زان پرده‌های نقش‌نقش هم بگذرم دیوانه‌وارآن دگر اسرار را از خویش و تن پنهان کنم در خویش بنشینم دمی در بارگاه روشنیجام خموشی برکشم تا خویش را پرّان کنم صد قصّه گویم زان دم رخشان همه افلاک راصد کهکشان گریان کنم، صد کهکشان خندان کنم مِی‌بانگ جانان بر زنم سوی همه پندارهازان ریشه‌ی افروخته اندی
ای دوست رقصان گشته ای فرمانبر جان گشته ای
در سوی طفلان بوده ایدر کوی جانان گشته ای
از بند خویشان رسته ایآزاد و خندان گشته ای
صد تن بُدی و تک شدیبا عشق همسان گشته ای
بی باک و تازان همچو شیرجفت عقابان گشته ای
از کفتری و کوتهیرستی و تابان گشته ای
بودای اغما بوده ایبیدار و غرّان گشته ای
صوفی دنیا بوده ایحالی به عرفان گشته ای
زهد و نما و رنگ را کشتی و پنهان گشته ای
از حلقه های عقل دونجستی به ایوان گشته ای
برپا شدی صد مرحباآنسوی کیهان گشته ای
رقصان ش
 
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):
 یَا فَاطِمَةُ کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْنٌ بَکَتْ‏ عَلَى‏ مُصَابِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّهَا ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِیمِ الْجَنَّة.
منبع: بحار الانوار ج44، ص 293
 
فاطمه جان! روز قیامت هر چشمی گریان است، مگر چشمی که در مصیبت و عزای حسین علیه السلام گریسته باشد، که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمتهای بهشتی مژده داده می شود.
 
امام رضا علیه‌السلام:
فعَلى مِثلِ الحُسَینِ فَلیَبکِ الباکونَ؛ فإنَّ البُکاءَ عَلَیهِ یَحُطُّ الذُّنوبَ العِظامَ. ...کانَ أبی علیه‌السلام إذا دَخَلَ شَهرُ المُحَرَّمِ لا یُرى ضاحِکا، و کانَتِ الکَآبَةُ تَغلِبُ عَلَیهِ حَتّى تَمضِیَ عَشرَةُ أیّامٍ، فإذا کانَ یَومُ العاشِرِ کانَ ذلکَ الیَومُ یَومَ مُصیبَتِهِ و حُزنِهِ و بُکائهِ، و یَقولُ: هُوَ الیَومُ الَّذی قُتِلَ فیهِ الحُسَینُ علیه‌السلام.
«بر کسى چون حسین باید که گریندگان بگرین
روز مرد است ولی مردی کو؟
روز همراهی و همدردی کو؟
چه کسی عاطفه را شوهر داد؟
مهربانی که میاوردی کو؟
به چه قیمت لب تو خندان است؟
بهترین قند ، درین قندان است؟
غم همسایه فراموشت شد؟
پدر آن پسرک زندان است؟
مرد یعنی غم مردم خوردن
عید را بر لب مردم بردن
دست بیچاره گرفتن مردیست
نه دلی سوختن و آزردن
روز مرد است خودت قاضی باش
از خودت شاکی و ناراضی باش
دستگیری کن و با اطمینان
بعد از آن از دل خود،  راضی باش
محمد رحیمی
                             برای آرامش و بردباری و صبر در مشکلات  در هر روز 88 مرتبه  « با حَلیم » ((121))
 
بسم الله الرحمن الرحیم
هرکه این سوره را بخواند از دوستان الله باشد و در بهشت در سایه رحمت حقتعالی و کرامت جلیل او قرار گیرد و از مقربان درگاه باشد هرکه بخواند روز قیامت شاد و خندان باشد و هرکه با خود دارد در سفر خیر زیاد به او رسد و مهماتش بر آید و اگر سه روز هر رزو 7 بار بر چشمه خشک خوانده شود آب آن چشمه بسیار شود و اگر چیزی در جایی نهان کرد
این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده‌ام
این بار من یک بارگی از عافیت ببریده‌ام
دل را ز خود برکنده‌ام با چیز دیگر زنده‌ام
عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیده‌ام
امروز عقل من ز من یک بارگی بیزار شد
خواهد که ترساند مرا پنداشت من نادیده‌ام
من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده‌ام
حبس از کجا من از کجا مال که را دزدیده‌ام
در حبس تن غرقم به خون وز اشک چشم هر حرون
دامان خون آلود را در خاک می مالیده‌ام
چندانک خواهی درنگر در من که نشناسی مرا
زیرا از آ
❤️غروب❤️بادل غریبه است خدایا مگر غروبمردغریب خسته و دلتنگ ترغروبپیوسته درسکوت وسکون فکرمی کندهرعاشقی برای دلش درسفر غروبغمگین نمی شدم همه ی عمردرجهانبامن رفیق می شد وهم دل اگر غروبخندان ندیده ام بنشیندبه گوشه ای!درطول زندگانی خود یک نفر غروبدر آسمان کبوتر بی آشیانه هم رغبت نمی کند بزند بال وپر غروبخورشید تا که رفت توهم خانه می رویای نوردیدگان من از بام ودر غروبناصح به راه مانده نگاهم که قاصدکازخانه اش دو باره بیارد خبر غروب
           
باز پنج شنبه فرا رسید و باز کودکان کتاب به دست و خندان قدم در کتابخانه می گذارند و من کتابدار در کتابها و سوال و جوابهای کودکان محصور می
شوم . اینک در بهمن 97 بسیار خرسندم که بیش از دو سال است که پنج شنبه های
کتابخانه ام آنقدر شلوغ است که زمانی که  عقربه های ساعت دیواری، 1 ظهر را نشان
می دهند و زمان تعطیلی کتابخانه را گوشزد می کند من همچنان مشغول فایل
کتابهای برگشتی کودکان هستم. و از ساعت گلایه دارم که چرا با دور تند می
چرخد.27 دی ماه یعنی پنج شن
شعر در مورد خواب
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد خواب برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
دستم را
به زیبایی تو نزدیک می کنم
و خواب از سرم می پرد
حتما که نباید
فنجان را سر کشید
گاهی قهوه از چشم ها
در جان می چکد.
شعر در مورد خواب
به من فکر کن
قبل از خواب
در لحظه های مکاشفه
در آخرین ثانیه هشیاری
بگذار پروانه ای که روی شانه ات نشسته
عطر گیسوان مرا نفس بکشد
در آن سوی مرزهایی که

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آوَخ! مطالب آزاد